تاریخ6/6/1391 روز دوشنبه
ساعت7صبح صبحانه خوردیم و حرکت کردیم.ساعت9صبح به خاک عراق وارد شدیم و ساعت9:30 گذرنامه ها رو چک کردند.
بعد از این ماجراها حرکت کردیم به سمت نجف اشرف.ساعت هامونو به ساعت عراق تنظیم کردیم ساعت8:30بود که حر کت کردیم.ساعت10:30صبح نهار(خوراک،نون،نوشابه،
موز،پرتغال،ماست) دادن.ساعت نزدیکای14 بود که به نجف رسیدیم.اون لحظه ای که از توی اتوبوس چشمم به حرم امام علی خورد یادم نمیره،چقدر گریه کردم.صحنه ی خیلی قشنگی بود،انگار برام مثل یه رویا بود.وقتی از اتوبوس پیاده شدیم انقدر هوا گرم بود که حد نداشت.فک کنم دما50 درجه بود.روز اول خیلی گرممون بود ولی بعدش خداروشکر بدن مون عادت کرد.
اسم هتلمون تو نجف الجواد بود.اتاق من وحوریه وخاله فائزه اتاق305،مامان وبابا اتاق308،
فاطمه خانم و زینت خانم وخاله نرگس اتاق307 واتاق پسرا اتاق 310 بود.
قرار شد چند ساعت استراحت کنیم وساعت17 به حرم بریم.ساعت5وقتی به حرم حضرت علی(ع)رفتیم اونجا مداحمون آقای مرتضی تهانی زیارت امام علی(ع)رو خوند و مداحی کرد.
ساعت18:15 بود که چشمم به ضریح امام علی خورد.رفتم جلو دستم و روسری زهرا رو به ضریح زدم.اصلا باورم نمیشد که دستم به ضریح خورده!
اینجا برعکس حرم امام رضا خیلی تجمع نبود به خاطر همین برای زیارت کردن خیلی راحت بودیم.
نماز مغرب وعشا رو خوندیم وبه سمت هتل برگشتیم.
ساعت21 بود که شام خوردیم.(لوبیاپلو،موز،پرتغال،ماست،سس،نوشابه وآب).ساعت22:45با فاطمه خانم و زینت خانم وخاله نرگس اومدیم حرم.حرم شب یه حال وهوای دیگه ای داشت.
آخرای شب فقط یه دور آدم دور ضریح بود.خیلی خوب بود.ضریح امام علی خیلی خیلی قشنگ بود.
ساعت 1:15 بامداد به هتل برگشتیم ولی خاله نرگس تا نماز صبح تو حرم موند.قرار شد وقتی برگشتیم هتل من پیش فاطمه خانم اینا بخوابم چون وقتی بر میگشتیم حوریه اینا خواب بودن.به خاطر همین من شب اونجا خوابیدم.
وقتایی که تو هتل بودیم برای استراحت و خواب زود به زود برقاشون میرفت. اینم یکی دیگه از ضعفای این شهر بود.
وقتی که روز اول رسیدیم تا وقتی سرمو بلند کردم تا به آسمونشون نگاه کنم به چیزه عجیبی بر خوردم...اونم سیم های برق بود...سیم های برقشون مثل تارعنکبوت توی هم دیگه بود که برام خیلی عجیب بود...!
رفتن ما بعد از ماه مبارک رمضان و روز قدس بود و به همین دلیل هنوز عکس های امام خمینی نزدیک حرم به دیوار نصب شده بود و از عظمت روز قدس و مبارزه با اسراییل گفته بود.
ادامه دارد...
[ پنج شنبه 92/5/3 ] [ 5:50 عصر ] [ ن.حیدری ]