شبهایی هست که من و دیوارهای خاکستری
دلمان را به آمدن تو خوش میکنیم
شنیدی ؟؟
انتظار … صحبت از بی نهایت است !
شبهایی هست که نبودنت
مرا به لمس تمام عکسهای تو نزدیکتر میکند .
شبهایی هست که بودنم را با نگاهم به سقف
خانه میخ میکنم
شنیدی ؟؟
صحبت از ذره ذره نیست شدن است !
شبها یی هست که پرواز را زیر پوستم حس
میکنم .
… شنیدی ؟؟
کندن …رفتن …. صحبت از رها شدن است !
شب هایی هست … مثل امشب … تاریک …
سرد
شب هایی …مثل امشب … که کاش صبح
نشود !
میشنوم …
صحبت از ختم این قائله است !
صحبت از خس خس نفسهای عشقی که شاید
به صبح نکشد ……
[ یکشنبه 92/4/9 ] [ 12:50 عصر ] [ ن.حیدری ]