میدونی خدا
تو دنیات
گاهی اوقات آدما به جایی می رسن که دلشون می خواد
داد بزنن و بگن
“بسه دیگه نمی کشم”
میدونی من به اونجا رسیدم
صدای خورد شدنم رو حس می کنم
اما عرضه ی فریــــــــــــــــــــــــــــــاد زدن ندارم
شاید اگه داد بزنم سریع بیای
ولی مثل آدمی شدم که می خواد داد بزنه و انگار
یکی جلو دهنش رو گرفته
واست نوشتم چون نتونستم داد بزنم
حس بدی دارم
تنهایی شکستن با وجود اینکه بدونی
چند نفر دوست دارن خیلی بده
اینکه فقط به خاطر اونا تحمل کنی
و بازم مثل همیشه در جواب سوالاشون بگی
خیلی خوبم و بزنی زیر خنده
تو دنیات ماسک زندگیت بهم چسبیده خدا
کمکم کن…
[ سه شنبه 92/3/14 ] [ 2:0 عصر ] [ ن.حیدری ]
دلمــان خـوش اســت که می نویســیم
و دیگــران می خـواننــد
و عــده ای می گـوینــد
آه چـه زیبــا و بعضــی اشـک می ریــزند
و بعضــی مـی خنــدنـد
دلمــان خـوش اســت
به لــذت هــای کــوتـاه
به دروغ هــایی که از راســت
بـودن قشنــگ تـرند
به اینکــه کســی برایمــان دل بســوزاند
یـا کســی عاشقمــان شــود
با شــاخه گلی دل می بنــدیـم
و با جملــه ای دل می کــنیم
دلمــان خـوش می شــود
به بـرآوردن خـواهشــی و چشــیدن لـذتـی
و وقــتی چیـــزی مـطابـق مــیل مــا نبــود
چقـــدر راحـت لگـــد می زنیـــم
و چــه ســــاده می شـکــنیم
همــــه چیـــز را…
[ یکشنبه 92/3/12 ] [ 1:44 صبح ] [ ن.حیدری ]
سر خاک من…!!
اونی که بیشتر از همه اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه. . .
اونی که نخواست ما رو بالاخره میاد دیدن جسدم. . .
اونی که حتی نمیخواست دستمو بگیره زیر تابوتمو گرفته!
اونی که سلام نمیکرد میاد برای خداحافظی
عجب روزیه اون روز، حیف که اون موقع خودم نیستم…!
[ شنبه 92/3/11 ] [ 11:40 صبح ] [ ن.حیدری ]
می نویسم ” دوستت دارم ”
دو خط عمود در انتها و ابتدای آن می گذارم
?دوستت دارم?
من قدر مطلق دوست داشتنم
من تو را
بدون هیچ حاشیه ای و بدور از تمام غرائض
دوستت دارم
می نویسم ” فراموشت خواهم کرد ”
یک فلش می گذارم
و روبروی آن می نویسم تا منفی بی نهایت
که بدانی هرگز فراموشت نمی کنم
برای تو نوشتم
برای تو
تا بدانی همیشه دوستت دارم........
[ شنبه 92/3/11 ] [ 11:37 صبح ] [ ن.حیدری ]
مراحل پذیرایی از مهمان در ا?ران:
1- تعارف همراه اصرار فراوان
2- قسم دادن مرده و زنده طرف مقابل
3- توسل به زور بدین شرح که میوه یا غذای مورد نظر رو طی یک اقدام آکروباتیک به لبت نزدیک میکنن و میگن دیگه دهنی شد باید بخوری
4- "ایجاد حس ترحم در مهمان ، میگن "یعنی تو فک میکنی ما بدبختیم که هیچی خونه ما نمیخوری ؟
5- تیر خ?ص: بخور حیفه ، اگه بمونه مجبوریم دور بندازیم !
مراحل خداحافظی از مهمان:
1- علامت دادن خانم مهمان به همسرش با سر و چشم
2- برخواستن آقای مهمان و صداکردن همسرش و گفتن خوب دیگه ما رفع زحمت کنیم؛ اصرار مجدد برای حفظ مهمان توسط صاحبخونه
3- ادامه صحبتها تا دم در؛ گفتن خداحافظی چند بار
4- بوق زدن و دست تکون دادن
5- مشاهده رفتن مهمان تا هنگام خروج از کوچه :))))))
[ جمعه 92/3/10 ] [ 4:53 عصر ] [ ن.حیدری ]
هر بار که این خاک را به خون کشیده اند
بهار عاشق تر روییده است
حرف های لاله از دهان خاک نمی افتد.
.......................
اگر محمد شهید نشده بود الان یک مرد میانسال بود.امروز می شد پنجاه ساله. مثل خیلی از دوستان و همسن و سال هایش در فامیل لابد ازدواج که کرده بود، هیچ ! حتما" دو-سه تا بچه هم داشت. حتما حالا در شغل و حرفه اش حسابی جا افتاده بود، شده بود یک عکاس، یک تراشکار، یک سپاهی، یک استاد دانشگاه یا هرکس دیگر...
ده سال دیگر لابد بچه هایش ازدواج کرده بودند و نوه هم داشت و حتما دیگر بازنشسته بود و...
و بیست سال بعد...
این بود غایت زندگی اش!!! و این است غایت زندگی ِما؟نمی گویم این طور زندگی کردن غلط است.به هرحال قرار نبود که همه شهید شوند پس که باید می ماند و انقلاب را به جلو می برد اما مگر نه این است که خلق شدیم تا مصداق این آیه باشیم: "لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم" باشیم؟
راستش از شما چه پنهان می توانم درک کنم که در آن زمان چه اتفاقی افتاد که مردهای آن دوران از همه آنچه هر انسانی باید داشته باشد دل کندند و این راه را انتخاب کردند اما نمی توانم بفهمم چگونه توانستند از خواسته هایشان کنده شوند؟ محمد به خواهرم گفته بود من ازدواج می کنم ولی بعد از جنگ...
اگر نگویید تو چه کاره ای که به جای او تصمیم می گیری با همه عشق و علاقه ای که به او دارم و جای خالی اش را در زندگی ام بارها احساس کرده ام اما به این حسن انتخابش در اوج جوانی اش تبریک می گویم. انتخابی در آغاز سالهای رویا پردازی و انتخاب هدف، در هجده سالگی.
محمد جان
پنجاهمین سالگرد تولدت مبارک.
شهید در روز تولدش و در این شب جمعه ماه رجب بهترین هدیه را به شما تقدیم می کند:
التماس دعا
بخشی از وصیتنامه شهید محمد ساسانی خواه:
این پیام خون من و هزاران شهید جنگ و انقلاب است که پیام ما را که همان اجرای احکام قران، عمل به مکتب آزادی بخش حسین و فرزند او امام خمینی است به دنیا برسانید و به آن عمل کنید.
به نقل از فائزه ساسانی خواه خواهر شهید محمد ساسانی خواه
[ جمعه 92/3/10 ] [ 11:53 صبح ] [ ن.حیدری ]
دلم گرفته از آدمایی که ادعای عاشقی دارن برای مدتی اونقدر زیبا فیلم بازی میکنن که دودستی دلتو تقدیمشون میکنی…
تا وقتی دنبالتن مرد هستن
اما از عشقت نسبت بخودشون مطمئن شدن نامردی رو در کمال مردونگی بجا میارن
دیگه زنگ نمیزنه چون میدونه تو میزنی
پیام نمیده چون میدونه هزارتا پیام بیجواب ازت میگیره
نگرانت نیس پیگیر نیس خیالش راحته
حالا میتونه ب کاراش ب درساش ب شیطنت های سابقش برسه
چون میدونه یه “زاپاس عشقی” داره
که هرموقع “دلش خوااااست” بره سراغش...
[ سه شنبه 92/3/7 ] [ 4:49 عصر ] [ ن.حیدری ]
به یک خانه فکر میکنم …
به خانه ی من وتو
خانه ای که کلیدش در دست هر دویمان باشد…
به پنجره هایی که دیده بانی تو میشود
برای دیدنم…
وقتی به سوی خانه ات پرواز میکنم
گاهی زودتر از تو منتظرت باشم و کمی از تنهایی بترسم…
شماره ات را بگیرم و تو قدمهایت را بلندتر برداری
برای اینکه خیالم را آسوده تر کنی
به میوه هایی که برایت پوست میگیرم
به خنده هایمان وقتی تو برایم تعریف میکنی…
به شب هایی که از ذوق خوابم نبرد
در تاریکی به چشمهای بسته ات خیره شوم و …
از اینکه صدای نفسهایت برای شبی با من است خوشحال باشم
به روزهایی که خواب می مانیم و
فرصتی برای بوسه خداحافظی نمی ماند
به یک خانه فکر میکنم…
که شاهد عشقمان باشد
به یک خانه کوچک…
به یک خانه کوچک که پناه خستگی هایمان باشد
به یک خانه که در چهاردیواری اش
تو مهربانتر میشوی
و
من
عاشقتر…
[ سه شنبه 92/3/7 ] [ 4:42 عصر ] [ ن.حیدری ]
عشـق لَـم یَـزَل
گوهری را از صدف،آورده طبعم در کنار
یا که از خاک نجف تابنده دری آبدار
برد از حد عدم تا قاب قوسین وجود
رفرف طبع مرا یک غمزه زان دلدل سوار
شاهد بزم ولایت،شاه اقلیم وجود
شمع ایوان هدایت،نیر گیتی مدار
صورت زیبای او یا طلعت"الله نور"
سیرت والای او سر"لم تمسسه نار"
خط دلجویش،طراز مصحف کون ومکان
خال هندویش مدار گردش لیل و نهار
پرتوی از نور رویش،طور سینای کلیم
بنده در گاه کویش،صد سلیمان اقتدار
مشرق صبح ازل،خورشید عشق لم یزل
چرخ،تا شام ابد در زیر حکمش برقرار
در برش پیر خرد،چون کودکی دانش پژوه
بر درش عقل مجرد همچو پیری خاکسار
گوش جان بگشا و بشنواز امین کردگار
لا فی لا علی لاسیف الا ذوالفقار
کعبه چون گوی سبق از سینه سینا گرفت
پایه برتر از فراز گنبد مینا گرفت
خانه بی سالر و صاحب بود تامیلاد شاه
سر به کیوان زد چو رب البیت در وی جاگرفت
تا زبرج کعبه خورشید حقیقت جلوه کرد
چرخ چارم سوخت از حسرت،دل از دنیا گرفت
خاک بطا زین عنایت آنچنان شد سربلند
رونق عز و شرف از مسجد اقصی گرفت
خیر مقدم ای همایون طالع برج شرف
ملک هستی زیب و فر،زان طاعت غرا گرفت
نغمه ی دستان نباشد در خور این داستان
شور جبرییل امین در عالم بالا گرفت
گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
گوهری شد از درون کعبه بیرون از صدف
کرد بیت الله را با آن شرف بیت الشرف
گوهری سنگین بها،رخشان شد از بیت الحرام
کز ثریا تا ثری را کرد کمتر از خَرَف
کعبه شد از مقدم او،قاف عناء قدم
شاهبازان طریقت در کنارش صف به صف
سینه سینا مگر از هیبتش شد چاک چاک
یا شنید از رافتش موسی ندای لاتخف
ز اشتیاقش،یوسف صدیق در زندان غم
در فراقش پیر کنان،نغمه ساز وا اصف
خلت خت،شد ارزانی بر اندام خلیل
کرد بنیاد حرم چون بهر ان نِعمَ الخَلَف
هردو گیتی را به شادی کرد فردوس برین
نغمه روح الامین بایک جهان شوق وشعف
گوش جانبگشا و بشنو از امین کردگار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
حیف که امسال نتونستم برم اعتکاف:(
[ جمعه 92/3/3 ] [ 3:7 عصر ] [ ن.حیدری ]
پخش آلبوم عکس های شهید محمد ساسانی خواه مهدوی از تلویزیون به مناسبت روز3 خرداد.زمان:جمعه 3خرداد،ساعت6بعدازظهر،شبکه مستند،برنامه نردبان.
علاقمندان دیدن فرمایید.
برای شادی روح شهید ساسانی خواه صلوات.
[ پنج شنبه 92/3/2 ] [ 4:38 عصر ] [ ن.حیدری ]